๑۩۞۩๑سرزمین عشق ๑۩۞۩๑
جمعه 20 اسفند 1389برچسب:, :: 21:0 :: نويسنده : vahid
چه لحظه زیبایی است آنگاه که تو در کنارمی. که به تنها آرزوی زندگی ام رسیده ام. باشم و با گرمای عشق تو زندگی کنم عزیزم. مهربان تو میگذارم و تو نیز مرا نوازش میکنی و به من میگویی که دوستم داری. لحظه ای که در کنار تو هستم ، لحظه ای است که به اوج عشق می رسم و با تمام وجود عشق را حس میکنم. عاشقانه تو را در میان آغوش خویش میگیرم و برایت اشک میریزم و التماست میکنم که هیچگاه مرا تنها نگذاری. دستانم تشنه گرفتن آن دستان گرم تو می باشند. آغوشمی و به من عشق و محبت می رسانی. و میدانی که با عطر نفسهایت زنده ام. حتی یک لحظه نیز از من دور نمی شدی. تو هستم زیباترین لحظه زندگی ام خواهد بود. آن لحظه است که دلم میخواهد هر چه احساس عاشقانه در وجودم است را به تو ابراز کنم. آن لحظه تمام رازهای عاشقانه در دلم فاش می شوند. چه لحظه زیبایی است آنگاه که با آن چشمان زیبایت به من نگاه میکنی و لبخند عاشقانه ای میزنی و مرا در آغوش خودت می فشاری. قلب مهربانی شوم که بدجور مرا عاشق کرده است. بیشتر از همیشه قدر مرا می دانستی. زندگی و به وجود تو در قلبم افتخار میکنم. من میگویی که دوستت دارم عزیزم. من آنقدر شعله ور می شود که مرا می سوزاند! دلم میخواهد بسوزم باز بگو که دوستم داری ای بهترینم.
|
درباره وبلاگ نام : غم نام خانواگي:بيسیک نام پدر:درد نام مادر: پريشاني نام پدربزرگ : درويش تنها نام مادربزرگ : سلطان غم محل تولد:ويرون شهر تاريخ تولد:يكي از روز هاي باروني شماره شناسنامه : عدد تنهايي شغل:منتظر وضعيت فكري:فقط سوال جرم:افراط درعاشقي تاريخ جرم:روز اول خوشي ساعت جرم:شروع تپش قلب محل جرم :آشيان دوست علت جرم:فقط زندگي وزن:به سنگيني بغض چند ساله قد:كمتر از خاك رنگ چشم:صورتي رنگ مو:همرنگ درد تحصيلات:پايه آخر بد بختي مدت محکوميت : حبس ابد چراغم : شمع سقفم : اسمان مونسم : شب کارم : حسرت يادم : انتظار تو دردم : فراغ فريادم : سکوت ارزويم :ديدار تو زندگيم : فقط تو ادرس : خيابان غمستان – ميدان تنهايي – چهارراه بدبختي – خيابان رنج – کوچه غربت آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
|||||||||||||||